بوسه یعنی وصل شیرین دولب.
بوسه یعنی عشق در اعماق شب.
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق.
بوسه یعنی آتش و گرمای تب.
بوسه یعنی لذت از دلدادگی.
لذت از شب لذت از دیوانگی.
بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق.
طعمه شیرینی به رنگ سادگی .
بوسه آغازی برای ما شدن.
لحظه ای با دلبری تنها شدن.
بوسه آتش میزند بر جسم و جان .
بوسه یعنی عشق من ، با من بمان.
شرم در دلدادگی بی معنی است .
بوسه بر میدارد این شرم از میان.
طعم شیرین عسل از بوسه است .
پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است .
بهترین هدیه پس از یک انتظار .
بشنوید از من فقط یک بوسه است.
بوسه را تکرار می باید نمود.
بوسه یعنی عشق و آواز و سرود.
بوسه یعنی وصل جانها از دو لب.
بوسه یعنی پر زدن ، یعنی صعود .
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط .
بوسه یعنی عشق خالی از گناه.
بوسه یعنی قلب تو از آن من.
بوسه یعنی تو همیشه مال من.
میشه هیچ چیزُ ندید،فقط نگاه کرد
روزای مقدس و خوبُ ،فدا کرد
اما عشق فریاد یک دردِ عمیقه
لبای عشقو نمیشه بی صدا کرد
زندگی یعنی همین لبخند تو
عشق هم یعنی کسی مانند تو
دوام زندگی ده قسمت است :
یک قسمتش محبت
و نه قسمتش گذشت
دستت را روی قلبت بگذار
قد فاصله دو ضربان قلبت
از یادت غافل نیستم
بی تو در خلوت دل چشم براهت دارم
چه کنم دست خودم نیست که دوستت دارم
شاید تو آسمونو دوست نداشته باشی
ولی یک نفر هست که تو رو قد یه آسمون دوست داره
دستت رو ببر توی موهات
یه تارشو بگیر
همین رو به صدتا دنیا نمی دم
وفاداری را باید از نیلوفری آموخت
که به دور هر شاخه ای می پیچد ، در کنارش می میرد.
می دونی چرا دل به دلت دادم
به خاطر شباهتت به ماه
با این تفاوت که ماه سه حرف داره
ولی تو حرف نداری
دیشب چک عشقت را به بانک محبت بردم
باز هم حسابت خالی بود
این بار چکت را اجراء گذاشتم
تا حکم قلبت را بگیرم
قلبم را تقدیمت می کنم
تا بدانی بی ریاترینم
ماهی که از آب جدا بشه
فدا می شه
تو آبی من ماهی
فدات بشم الهی
در قلبتو واسه کسی باز نکن
چون اونی که دوستت داره خودش کلید داره
1تای منی ، 2نیای منی ، 3تاره شبهای منی ، 4ره دردهای منی ،
5جه آفتاب منی ، 6یشه عمر منی ، 7،8 بار میگم
نوکرتم ، دمت گرم
از زندگی دو روز می خوام
یک روز دنبالت بگردم
و
یک روز دورت
می دونی جرا بعضی شبها زود صبح می شه
چون خورشید دلش برای چشای تو تنگ میشه
عابر شهر چشاتم دل من اهل ریا نیست
اونی که مثل تو باشه حتی تو قصه ها نیست
اگر پنهانی از چشم ولی در خاطرم هستی
وفا دارم به عهد خود اگر اهل وفا هستی
عش تویی عاشق منم
دریا تویی قایق منم
روزی اگر دزدیدنت
غصه نخور سارق منم
بگیر از من تو این دل یادبودی
که تنها لایق این دل تو بودی
هزاران خواستند این دل بگیرند
چون عزیز دل تو بودی
اگه دیدی دلی تنها نشسته
میان رنج و غمها نشسته
نگو آن دل چرا تنها نشسته
بدان که دوریت او را شکسته
قلب من به قلب تو خورده گره
نکنه ناز کنی باز کنی این دو گره
من به یادت یه حساب باز می کنم
شکل ماهت را پس انداز می کنم
دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی
می خوام بگم دوستت دارم شاید که باورت بشه
چیکار کنم تا بتونم عشقم بهت ثابت بشه
پرنده کوچک من بال هایت را باز کن پرواز کن،آسمان از آن توست.
پر باز کن پرواز کن تا اوج، تا عشق، تا خدا
می دانم که می رسی در طالع تو نیک بختی است پس نهراس پرواز کن.
به امید نگاھت ایستادن
به روی شانه ھایت سر نھادن
خوشتر از این آرزویی است
دھان کوچکت را بوسه دادن
می خوام از این به بعد خاطرات خودم و عزیزم را بنویسم . تازه اول راه هستیم . ولی اون از وبلاگ من خبر نداره . می خوام بعد از نامزدیمون نشونش بدم .
دیشب زن برادرش اومد خونه . یه طوری در مورد خوبیهاش می گفت که دوست داشتم همون لحظه خونمون باشه . واقعاْ دوست دارم هرچه زودتر ببینمش . باور کن دیشب تا نزدیکی های صبح خوابم نبرد و بیدار بودم . نزدیک بود صبح دیر به سرکار بروم . واقعاْ اگه اخلاق و رفتارش اینطور باشه من دیگه از خدا هیچ چیز نمی خوام .آخه اخلاق و رفتار برای من خیلی شرطه .
فعلا برای امروز کافیه .
۱۳۸۹/۰۴/۱۳
نقاش نیستم
اما تمام لحظه های بی تو بودن را
با درد می کشم .
و رنگ میکنم نقاشی خود را
از سکوت تو
و می زنم نقاشی را در قاب تنهایی خود !
اےعشق مرابہ شط خون خواھےبرد
چون قیس بہ وادے جنون خواھےبرد
فرھادصفت درآرزویےشیرین
دنبال خودت بہ بیستون خواھےبرد
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد
گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت
بازم این یار قدیمی چه وفایی دارد
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان دل ز غمت می سوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است
کاش می شد با تو بودن را نوشت
تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت
کاش می شد روی این رنگین کمان
می نوشتم تا ابد با من بمان
نترم بدل کشم درد زمونه
دله مو سی دیدنت کرده بهونه
چه کنم چه وا کنم که بی وفایی
غم دیریت بخدا کردم دیوونه
منتظر لحظه دیدار تو هستم
سهل است بگویم که گرفتار تو هستم
ای عشق تو رفتی و مرا ساده شکستی
من در پی این حادثه غمخوار تو هستم
هر چند که دور از منی و من از تو دورم
بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
مو دلم سی دیدنت خیلی اناله
تو بدیر و مو به دیر فایده نداره
زین هالوت شاه زنگله
علاقه ماله
هم ملا
هم کدخدا
هم اهل حاله
کسی هرگز نمی داند
چه سازی می زند فردا
چه میدانی تو از امروز
چه می دانم من از فردا
همین یک لحظه را دریاب
که فردا می شویم تنهای تنها
اگر باغ نگاهم پر ز خار است
گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم با بودن تو
زمستانی ترین روزم بهار است
مرا رود و تو را دریا کشیدند
مرا پائین تو را بالا کشیدند
برای خواهش چشمان من بود
که اینگونه تو را زیبا کشیدند
قلب من در هر زمان
خواهان توست
این دو چشم عاشقم
مهمان توست
گرچه لبریز غمی درمانده ام
این نگاهم در پی درمان توست
کاش آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من
می سپردم که مراقب باشی
جنس این جام بلور است
پر از عشق و غرور است
مبادا که بازیچه شود می شکند
بهت نمی گم تو دلمی
چون دل من پر از غمه
بهت نمی گم تو گلمی
چون عمر گل خیلی کمه
بهت می گم عزیزمی
چون هرچه بگم بازم کمه
ترانه ی باران
سرمای سرد زمستان بود
می رود از پیش چشمانم چه زود
یاد دارم ،
آن روز باران بود ...
راه ها نزدیک ،
آرزوها دور
آدمی بی چتر ،
یک نفر در فکر او
مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد . بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او پرسید:....
چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده را می گیری؟
فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است .